ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
با مزه این که آن روزی که من عاشق شدم ، موبایل اختراع نشده بود.
و تنها وسیله زلف گره بستن با معشوق ، کاغذ بود
و من همان شب بارها پاکنویس کردم ..
می خواستم برایشان نامه ای بنویسم ، مقدور نبود
البته در منزل ما همیشه ی خدا کاغذ بود ، قلم هم بود
ولی من خودم از فرط هیجان دست هایم را گم کرده بودم
که برای نوشتن غیر از کاغذ و قلم باید دستی هم باشد که بنویسد :
(( بسم الله الرحمن الرحیم ، من عاشق شما شده ام ..
مرا ببخشید ، گستاخی کردم و عاشق شما شده ام
می خواهم به وسیله این کاغذ از شما اجازه بگیرم
اجازه می فرمائید من گاهی خوابتان را ببینم ؟
ببخشید دست خودم نیست ،
آن چشم های محترمتان قلب ما را می لرزاند ..