نشست تو ماشین، دست اش میلرزید
بخاری رو روشن کردم!
گفت:ابراهیم ماشینت بوی دریا رو میده!
گفتم:ماهی خریده بودم!
گفت:ماهی مرده که بوی دریا نمیده!
گفتم:هرچیزی موقع مرگ بوی اونجایی رو میده که دلتنگشه!
گفت:من بمیرم بوی تو رو میدم...
-+-+-+-+-+-+-
نــدآره هیچــــی تــآزگـــی روزآ میگــــذَره یڪـــی یڪـــی
نمیدونـــی تــَـش ڪـُجـــآهـــآ میــرســـی قــرآره ✘پیـــر شــــی پــآے ڪـــــی