ღبــهـ فــکــرمـ نبــاشـღ

ღبــهـ فــکــرمـ نبــاشـღ

^_^ماییم و نوای بی نوایی بسم اله اگر حریف مایی^_^
ღبــهـ فــکــرمـ نبــاشـღ

ღبــهـ فــکــرمـ نبــاشـღ

^_^ماییم و نوای بی نوایی بسم اله اگر حریف مایی^_^

دوستت دارم


وقتی 15 سالت بود و من بهت گفتم که دوستت دارم صورتت از شرم قرمز شد و سرت رو به زیر انداختی و لبخند

 زدی

وقتی که 20 سالت بود و من بهت گفتم که دوستت دارم سرت رو روی شونه هام گذاشتی و دستم رو تو دستات


 گرفتی انگار از این که منو از دست بدی وحشت داشتی!


وقتی که 25 سالت بود و من بهت گفتم که دوستت دارم صبحانه مو آماده کردی و برام آوردی، پیشونیم رو بوسیدی


 گفتی بهتره عجله کنی ، داره دیرت می شه


وقتی 30 سالت شد و من بهت گفتم دوستت دارم بهم گفتی اگه راستی راستی دوستم داری بعد از کارت زود بیا


 خونه!


وقتی 40 ساله شدی و من بهت گفتم که دوستت دارم تو داشتی میز شام رو تمیز می کردی و گفتی باشه عزیزم ولی


 الان وقت اینه که بری تو درسها به بچه مون کمک کنی


وقتی که 50 سالت شد و من بهت گفتم که دوستت دارم تو همونجور که بافتنی می بافتی بهم نگاه کردی و خندیدی!


وقتی 60 سالت شد بهت گفتم که چقدر دوستت دارم و تو به من لبخند زدی


وقتی که 70 ساله شدی و من بهت گفتم دوستت دارم در حالی که روی صندلی راحتیمون نشسته بودیم من نامه های


 اشقانه ات رو که 50 سال پیش برای من نوشته بودی رو می خوندم و دستامون تو دست هم بود!


وقتی که 80 سالت شد ، این تو بودی که گفتی که من رو دوست داری نتونستم چیزی بگم فقط اشک در چشمام


 جمع شد


اون روز بهترین روز زندگی من بود ، چون تو هم گفتی که منو دوست داری!

نظرات 1 + ارسال نظر
تنهاترین تنها شنبه 11 مرداد 1393 ساعت 16:39 http://adabiyat4.blogfa.com

روزی میــرسد …

بـــی هیــــچ خَبـــَـــری …

بــآ کولـــــه بــــآر تَنهـــآییـَم …

دَر جـــآده هــآی بـی انتهــــآی ایـن دنیــآی عَجیـــــب …

رآه خــــوآهم افتـــــآد …

مَـــن کـــه غَریبـــــم …

چـــه فَــــرقی دآرد کجـــــآی ایـــن دنیــــــآ بـآشــــم …

همــه جــــآی جهــــآن تنهـــــآیی بــــآ مَـــن است…

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد