ღبــهـ فــکــرمـ نبــاشـღ

ღبــهـ فــکــرمـ نبــاشـღ

^_^ماییم و نوای بی نوایی بسم اله اگر حریف مایی^_^
ღبــهـ فــکــرمـ نبــاشـღ

ღبــهـ فــکــرمـ نبــاشـღ

^_^ماییم و نوای بی نوایی بسم اله اگر حریف مایی^_^

چه زود گذشت روزای خوب...

روزایی ک فقط شادی بود....

روزایی ک غم معنایی نداشت....

روزایی ک انقدر میخندیدیم ک اشکمون در میومد...اما الان بس ک گریه میکنیم ب خودمون قهقه میزنیم

چقد زود دلم تنگ شد...

چقد زود دلم خواست ماله خودم باشه....

چقد زود از اینکه یه روز ندیدمش بغضم گرفتم...

گاہے בلم مےפֿــواهد

בمپایے ہایم را جا بہ جا بپوشم

تا ببینم ہنوز ڪسے حواسش

بہ مـטּ ہست یا نہ. . .؟!

آ خـــدا دلم بدجور شکسته

آ خـــــــــدا

بین همه بنده هات مگه برا من دل نزاشتی احساس نزاشتی؟

اگه منم مث بقیه بنده هات احساس دارم دل دارم چرا با دلم

بازی میکنن؟؟؟؟

چرا راحتم نمیزارن؟؟؟؟

مگه من چیکارشون کردم؟مگه تا حالا با دل کدوم بندت بازی 

کردم؟مگه تا حالا بنده هات هرکاری کردم جز مهربونی چی جوابشونو دادم؟

مگه خودشون نمیگن تو خوبی و تو فلانی و تو مهربونی پس چرا دلشون میاد دلمو بشکنن؟

چرا من دلم نمیاد دل کسیو بشکنم؟

آ خــدا منم باس مث بقیه باشم دل بشکنم بدی کنم که هوامو داشته باشی؟

خدا جونم کفر نمیگم اما دیگه از امیدهای الکی که به خودم از هرچی دیدمو دم نزدم 

از اینکه دیگه دلم با اینکه شکسته هنو مث قبله و وقتی صداشو شیطونیاشو میشنوه و میبینه

باز مث قبل دلم برا ی سلام کردنش بی تابه خسته شدم از اینکه دیگه تنها شدم اما میخام باورش نکنم

از اینکه از سر دلتنگی و تنهاییم حرف زدم و خندیدم خسته شدم خدا

خیلی خسته ام ارومم کن ایندفعه نمیخام بنده هات ارومم کنن میخام خودت ارومم کنی چون میدونم مث بنده هات 

نیسی مهربون تر از همه شونی بیا خداجون برا ی دقیقه بیا رو زمینت ارومم کن

بیا رو زمین و ببین بنده هات چجورین ببین چیکار میکنن با دل همدیگه

نمیگم بد بوده هاااا نمیگم نامرده هااا چون نیس 

چون مهربونه مَرده شیطونه بفکرم بوده  ارومه عـــــزیزه برام

اما فقط ی کوچولو دلخورم کرده ناراحتم کرده دل بدبختمو شکسته

خودخواه نیسم اما خب منم ادمم دل دارم احساس دارم این رسمش نبود همین

1393/11/24

22:38جمعه

.
.
ایــــن فوق العادست یعنـــــــــــے
.
.
.
.
دلم برای دخترانه های وجودم تنگ شده،
برای شیطنت های بی وقفه
بیخیالی های هر روزه،
ناز و کرشمه های من و آینه،
خنده های بلند و بی دلیل
برای ان احساسات مهار نشدنی
حالا اما،
دخترک حساس و نازک نارنجی درونم،چه بی هوا این همه بزرگ شده،
چه قدی کشیده طاقتم!
ضرباهنگ قلبم چه ارام و منطقی میزند!
چه شیشه ای بودم روزی،
اما حالا به سخت شدن هم رضا نمیدهم،
به سنگ شدن می اندیشم،
اینگونه اطمینانش بیشتر است،
جای بستنی یخی های دوران کودکی ام را،
چای های تلخ و پر سکوت امروز گرفته است،
این روزها لحن حرفهایم اینقدر جدی است،
که خودم هم از خودم حساب می برم.....
در اوج شادی هم قهقهه سر نمی دهم و تنها به لبخندی اکتفا می کنم!
چه پیشوند عجیبی است کلمه خانم!!!!!!
همین که پیش اسمت مینشیند،
تمامی سر خوشی و بی خیالیت را از تو می گیرد،
و به جایش وزنه وقار و متانت را
روی شانه هابت می گذارد!
نه اینکه تمامی اینها بد باشد،نه!
فقط خدا کند،
وزنشان انقدر سنگین نشود که دخترک حساس و شیرین درونم،
زیر سنگینی ان بمیرد!
.
"تهمینه میلانی"
.
.

نشسته بود رو زمین و داشت یه تیکه هایی رو از رو زمین جمع می کرد . 
بهش گفتم : کمک می خوای ؟ 
گفت : نه 
گفتم خسته میشی بزار خوب کمکت کنم 
گفت : نه ، خودم جمع می کنم 
گفتم : حالا تیکه های چی هست ؟ بدجوری شکسته مشخص نیست چیه ؟ 
نگاه معنی داری کرد و گفت : قلبم . این تیکه های قلب منه که شکسته . 
خودم باید جمعش کنم 
بعدش گفت : می دونی چیه رفیق، آدما این دوره زمونه دل داری بلد نیستن، 
وقتی می خوای یه دل پاک و بیریا رو به دستشون بسپری هنوز تو دستشون نگرفته 
می ندازنش زمین و می شکوننش ،میخوام تیکه هاش رو بسپرم به دست 
صاحب اصلیش اون دل داری خوب بلده 
میخوام بدم بهش بلکه این قلب شکسته خوب شه آخه می دونی خودش گفته 
قلبهای شکسته رو خیلی دوست داره 
گفتٌ تیکه های شکسته رو جمع کرد و یواش یواش ازم دور شد . 
و من توی این فکر که چرا ما آدما دل داری بلد نیستیم 
دلم می خواست بهش بگم خوب چرا دلت رو می سپری دست هر کسی ، 
انگاری فهمید تو دلم چی گفتم . 
برگشت و گفت : رفیق ، دلم رو به دست هر کسی نسپردم اون برای 
من هر کسی نبود, من برای اون هر کسی بودم . 
گفتٌ اینبار رفت سمت دریا . 
سهمش از تنهایی هاش دریایی بود که راز دارش بود