ღبــهـ فــکــرمـ نبــاشـღ

ღبــهـ فــکــرمـ نبــاشـღ

^_^ماییم و نوای بی نوایی بسم اله اگر حریف مایی^_^
ღبــهـ فــکــرمـ نبــاشـღ

ღبــهـ فــکــرمـ نبــاشـღ

^_^ماییم و نوای بی نوایی بسم اله اگر حریف مایی^_^

تا حالا دقت کردی
---->اگه میفهمیدیم وقت و خوبی و احساسمون رو پای کی خرج میکنیم خودمونو لعنت میکردیم
به خدا خیلی نامردیه با بدیاشون جواب ادمو پس بدن
بنظرم نه دختر نه پسر عروسکمون نیسن که هرجور بخایم اونا رو بازی بدیم خودشون به جهنم جلوی احساسشون مسئولیم منکه خودم مسئولم احساس عذاب وجدان دارم بقیه رو نمیدونم ی کوچولو فکر کن به طرفت فقط ی کوچولو بخدا گناه داره برا تنهایی و از تنهایی در اوردن تو اون خلق نشده نیومده  طرفت

خدایا این که میگی از رگ گردن به من نزدیک تری و این حرفا حالیم نیست
بغلم کن..

----------------------------------

دو کلمه ی
انسان و انسانیت
اولی میان کوچه‌ها گم شد
و دومی لابلای کتابها

------------------------------------

"گاهی اوقات مجبوریم بپذیریم
بعضی از آدم ها فقط می توانند
در قلبمان بمانند نه در زندگیمان"
سیلویا پلات

-----------------------------------


به سلامتی پسری که از 7 سالگی شد بچه ی طلاقو از اون به بعد دیگه پدر مادرشو ندید ولی با این همه کمبود کم نیاورد و تحصیل کرد و عاشق شد ...

ولی وقتی رفت خواستگاری عشقش یه جمله خیلی از درون خوردش کرد ...

پدر دختر:کسی که طعم خوشبختی رو نچشیده نمیتونه کسی دیگه رو خوشبخت کنه ! 

دلم نیومد نزارم اینو خداییش کاش هیچ وقت اون روز برا شماها نیاد

xuu9gwcdjrdq23ew5q8y.gif
غرورت نمی زاره برگردی؟؟؟ میدونم...جوابمو نمیدی؟؟؟ سکوت کردی؟؟؟محلم نمیزاری؟؟؟ دستاتو بهم نمیدی؟؟؟میرسه اون روزی که میخوای برگردی تلفن رو بر میداری... زنگ میزنی... بوق بوق بر نمیدارم...عصبی میشی میگی حتما کلاس گذاشتم...روز دوم زنگ میزنی...بوق بوق بر نمیدارم... با خودت میگی دیگه غلط بکنم بهش زنگ بزنم روز سوم از جلو کوچمون رد میشی میبینی حجله کسی رو زدن سر کوچه...دلت میسوزه...میای نزدیک چقدر قیافش آشناست...عه...منم؟؟؟برگشتی؟؟؟ببخش نمیتونم جلو پات وایسم همه چیزم خاک شده چقدر مشکی بهت میاد...یادته؟؟؟التماس میکردم نرو...حالا گریه نکن نمیتونم طاقت ندارم عشقم غرورت نزاشت زودتر برگردی...؟؟؟

------------

بلند بگو لا اله الا الله 

بسلامتی اولین مشت خاکی ک روم ریخته شد ...

ب سلامتی کوهی از خاک ک من زیرش موندم . ...

سلامتی خودم ک خاک سپاریم تموم شد همه رفتن کسی پیشم نموند مثل همیشه  ...

 تنها موندم ...

بِــــسِلامَـتیِ 

نَبودَنَم

نَخَندیدَنَم

نَشکَستَنَم

بٌغـــــــْض نَکَردَنَم

راحـــَت خوابیــــــْــــدَم 

تا ابـْـــــــَــــــد ...
---------------------
سر به دختر گفت: دوسم داری اشک از چشمای دختر جاری شد.


میخواست بره که پسر دستشو گرفت،اشکاشو پاک کرد و گفت:

اگه دوسم نداری اشکال نداره مهم اینه که من دوست دارم و طاقت دیدن اشکاتو ندارم

دختر سرشو پایین انداخت و گفت: میدونی چیه؟

من دوست ندارم!من...من بدجوری عاشقت شدم

پسر دستای دختر رو رها کرد و با قیافه ای غمگین از دختر جدا شد

دختر فریاد زد: مگه دوسم نداری؟چرا داری میری؟؟

پسر جواب داد:چون دوست دارم میخوام تنهات بذارم.

دختر گفت:فکر کنم شنیده باشی که میگن عاشقی که تنها باشه توی دنیا نمیمونه!!!

تو که دوست نداری من بمیرم هان؟؟؟

پسر گفت آنقدر دوستت دارم که نمیخوام به خاطرمن مرتکب گناه بشی!

پسر به دختر گفت: دوسم داری اشک از چشمای دختر جاری شد.

چون میگن عشق یه جور گناهه.

 


دختر گفت اما عشق پاکه!

پسرفریاد زد:عشق پاک دیگه هیچ جای دنیا پیدا نمیشه و دختر را برای همیشه تنها گذاشت.

 

(دقیقا همینطور ،عشق پاک دیگه پیدا نمیشه و احتمالش خیلییییییییییی کمه یعنی یک در ملیونه ک پیدا بشه و بیشتر عشقا هوس یعنی هوسو رنگ میکنن و جای عشق جا میزنن)هه اینه عشق این دوره زمنه که توی اهنگه علیرضا روزگار

اڪنوטּ ڪجاست؟

چـہ میڪنــב ؟

سرבش نیست؟

غذا خورבـہ است ؟

حالش خوب است ؟

همـہ بر وفق مراב است ؟

میپرسیــב چـہ ڪسے ؟

ڪسے ڪـہ فراموشش ڪرבـہ ام . . !

داشتم از این شهر میرفتم
صدایم کردی
جا ماندم
از کشتی ای که رفت و غرق شد
البته...
این فقط می تواند یک قصه باشد
در این شهر دود و آهن
دریا کجا بود
که من بخواهم سوار کشتی شوم و
تو صدایم کنی
فقط می خواهم بگویم
تو نجاتم دادی
تا اسیرم کنی

میدونی چرا دریا با معرفته؟چون اگه یه بار از ساحلش



عبور کنی تا اخر عمرش جای پاتو بوسه میزنه


میدونی چرا دریا با معرفته؟چون اگه یه بار از ساحلش

عبور کنی تا اخر عمرش جای پاتو بوسه میزنه 

ابجی گلم دلش از متنام دلش گرف اینو میزارم که بخنده:))

یارو میره خواستگاری میگه پسته فروشم ، پراید هم دارم ؛


تحقیق میکنن گندش درمیاد که دکتره !

******

 دختره تو هواپیما با موبایل صحبت میکرد , مهماندار میره بهش میگه خانم صحبت کردن شما با موبایل اینجا ممنوعه ...

دختره هم به مخاطبش میگه عزیزم اینجا ممنوعه من صحبت کنم تو فقط حرف بزن من گوش میدم !!!!!
میگن دوتا بال هواپیما درجا کنده شد و ی موتورش هم از کار افتاد مهمانداره هم تو کماس بیچاره اصن علت سقوط هواپیما همین بوده لابدددددد

******

آغا غذای سامان گلریز تو حلقم اگه دروغ بگم
دیروز همراه بابام رفته بودم که جواب آزمایش خونش رو بگیره پرستاره امده میگه : تبریک میگم جوابش مثبته شما باردارین!!!!!!!!!
هیچی دیگه تا منو از رو زمین بلند کردن سه چهار تا صندلی رو خورده بودم!

******

مورد داشتیم جشن تولد تو باغ بوده
بارون میاد همه آرایشا پاک میشه
جشن تولد تبدیل میشه به هالووین :) 

******

دنیـــــای مجــــازی


جاییه که


وقتی کسی که دوستش داری


ازت میپرســـه خوبی؟؟


میگی خوبــــم مرسی!


اما اون نه میتونه بغــض گلوتـو ببینه...


نه میتونه چشـــــــآی خیس تو ببینه...


حتی نمیتونه دلتنگیتو حــــس کنه...


بعد هم با خـــــیال راحت میره که


با یکی دیگه چــــت کنه

:(((( 

می گویند : شاد بنویس ...


     نوشته هایت درد دارند!


         و من یاد ِ مردی می افتم ،


              که با کمانچه اش ،


                  گوشه ی خیابان شاد میزد...


                       اما با چشمهای ِ خیس ... !!

فــــــرض بودنت(اینو ی وب دیدم)

اولــین بـآر کـه کـلمه فـرض گرفتن رآ شنیـدم اول دبسـتـآن بود.
هـمـان روز هـآیی که خـآنم مـعلم مهربـآنم میـگفت فـرض میـگیریـم سیب داریـم.

روزهـآی کودکیـم درگیـرِ معنایِ این کلمه بـودم.

یـک روز از معـلمم پرسیـدم خـآنم!فـرض گـرفتن یعنی چـی؟دقیـقـا چـی رو بـآید بگیـریـم!؟
خـآنم معلم بـآ اون لـبــ :) ــخـنـد مهربون و شـیرنش گـفت :

دخـتر نـآزم چیـزی رو نبـآید بگیری!فـرض گـرفتن یـعنی خیـآل کـردن!
یـعنی بـآور کنی چیزی رو داری کـه در وآقعیـت نـداری!


سـآل هـآ از اون روز گـذشت...!



سـآل هـآ درگیرِ سیبِ فـرض شده کودکیـم بودم!
امـآ این روز هـا تنهـآ کـآری که بـلدم!فـرض کردن هـست!

روزگـآر خوب یـآدم داد فـرض کردن رو!

تو تمـآمِ لحظه هـآیی که قـدم میزنم فـرض میکنم دستـامو تو دسـتایِ مهربونِ مردونت گـرفتی

و از ترس یخ کردن دسـتـآمون بـآهم میشن مهمونِ جیبِ اورکتت.!


یـآد گـرفتم هر موقع کمک رانـنده میشینم فـرض کنم توایی راننـده 

و دستـامو رهـآ نمیکنی!حـتی برای دنده عـوض کردن!


یـآد گـرفتم فـرض کنم هـر وقت قهوه درست میـکنم صـدات بیـآد
که مـآلِ من بی شیرو شـکر بـآشه!تـلخیشو دوست دارم!


یـآد گـرفتم فرض کنم بـحث کنیم سـرِ انتخابِ رستوران 
و آخر من قـهر کنم!و بـگم اصن من نمیدونـم!
اون وقـت خندت بگیـره از بـچه بـآزیـآمو بگی قـربونِ خـانم کوچولوم هرچی تو بـگی
یـآد گرفتم هر وقت شیـطنت میکنم و بـعدش بلند میخندم.
بخـندیو بگی عـآشقِ همین خـل بـآزیاتم!
smile
اصـلـا بـآ تو اَم انگـآر جوون میشم!



یـآد گرفتم فرض کنم هر وقت به سر بـآلـآیی خونمون میرسیم سرمو بـزاری رو شونت و منم تویِ دلم خون گریه کنم که کــآشکی این خیـآبون هیچ وقت تموم نمیشد...!


آهـآی خـآنم معلمِ مهربـونم کـآشکی بودی الـآن و من برات فـرض کردن رو توضیـح میدادم!

تـو روزایِ بزرگ شدن خوب معنیشو یـآد گـرفتم


امـآ...فـرضِ سیب کجـآ وفرضِ حضـورِ گرم تو کـجـآ...!؟
゜*きゃわ*゜ のデコメ絵文字

http://axgig.com/images/01441033985028578535.jpg
پیشاپیش
ببخشید اگر این شعر عاشقانه نیست !

می دانی ؟
نه من برای تو ام
نه تو برای منی
نه من برای هیچ کس
نه تو برای هیچ کس
نه هیچ کس برای هیچ کس !

هیچ کس برای هیچ کس نیست !
دنیا را به افتخار کسانی خلق کرده اند
که هیچ انتظار عاشقانه ای از دنیا ندارند
دنیا برای من و تو نیست جانم ؛
حتی اگر تمام کافه های شهر
مرا یاد خاطراتِ گم شده ام با تو بیاندازند !

تشنه ام
تشنه ی آب و آرامش !
حالا می بخشی ام مرا
که این شعر عاشقانه نیست !؟

بعضی وقتا دیگه عزیزمو جونمو قربونت برم جواب نمیده

باید دستاتو با حرص باز کنی و در حالی که دندوناتو فشار میدی بگی:

بیا بغلم کصافط لعنتی!

هی تو که میخواهی صدای قلبم را بشنوی...

نزدیکتر بیا ، نترس خاکی نمیشوی..

سنگ قبرم را تازه شسته اند

http://hw9.asset.cloob.com/cloob-activity-photo/110335476-c3bafaef9dc585b96dead231b15a98e7-520.jpg

نامه ای از یک پدر あいうえお のデコメ絵文字

دخترکم
برای کسی که برایت نمی جنگد نجنگ...
چرا اشکهایت را هر روز پاک کنی..%E3%82%9C%2A%E3%81%8B%E3%82%8F%E3%81%84%
کسی که باعث گریه ات میشود را پاک کن...

دخترکم 
به سوی کسی که ناز میکند دست نیاز دراز نکن...
بیاموز این تو هستی که باید ناز کنی....

دخترکم 
تو زیباترینی... .
همیشه با این باور زندگی کن...
خودت را فراموش نکن...

شاید گریه یا خنده ات برای بعضی ها بی ارزش باشد..
اما به یاد داشته باش ، کسانی هستند که وقتی میخندی جان تازه میگیرند..

دخترک من!
هیچگاه برای شروع دوباره دیر نیست..

اشتباه که کردی برخیز....
اشکالی ندارد ، بگذار دیگران هر چه دوست دارند بگویند..

خوب باش 
ولی 
سعی نکن این را به دیگران بفهمانی که اگر کسی ذره ای شعور داشته باشد ، خاص بودنت را در مییابد....

زمستان.... 
زیاد میشنوی هوا دو نفره است!
به درک که دو نفره است تنها قدم زدن دنیای دیگری دارد..

دخترکم 
شاید شاهزاده را همه بشناسند اما 
باور داشته باش که برای پدرت تو ملکه هستی.

گریه کرده ای؟
رنج کشیده ای؟
سرت کلاه رفت؟
اذیتت کرده اند؟

عیبی ندارد
نگذار تکرار شود.تکرار دردناکتراست

پــــدر%E3%82%9C%2A%E3%81%8B%E3%82%8F%E3%81%84%

                      بعضیا هستن هی از خدا گِـله میکنن....!
 بعضیا هستن عاشق نوشته های پردردن چون دردشونو قشنگ توصیف میکنه...!
 بعضیا هستن خنده هاشون تلخه و گریه هاشون دیگه آرومشون نمیکنه...!
بعضیا هستن دوس دارن شاد شن ولی همه ش فاز غم دنیاشونو میگیره...!
 بعضیا هستن دلشون شکسته ولی صداشو درنیاوردن...!
 بعضیا هستن از زندگی خسته ن ولی بخاطر بعضیا دارن زندگی میکنن...!
 این بعضی ها عجیب دنیایی دارن !!!
-------------------------------------------------------------------
دم ﺁﺩﻣﺎﻱ ﺑﻲ ﮐﻴﻨﻪ گرم ..... ﮐﻪ ﻭﻗﺘﻲ ﻳﮑﻲ ﺭﻭ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻥ .. ﻫﺮﭼﻘﺪﺭﻡ ﺍﺫﻳﺘﺸﻮﻥ ﮐﻨﻪ .... ﻫﺮﭼﻘﺪﺭﻡ ﻧﺎﺭﺍﺣﺘﺸﻮﻥ ﮐﻨﻪ ... ﺑﺎﺯ ﻳﺎﺩﺷﻮﻥ ﻣﻴﺮﻩ ﻭ ﺩﻟﺸﻮﻥ ﺑﺮﺍﺵ ﺗﻨﮓ ﻣﻲ ﺷﻪ..


تا وقـتـی کـه خـسـتـه نـشـی و فـرصـت دوبـاره بـدی آرومــی و


 خـانـوم و اقایی! امـا 


وقـتـی کـه دیـگـه زیـر بـار حـرف و تـوقـع ِ بـیـجـا نـری مـیـشـی


 وقـیـح و گـسـتـاخ تـا 


بـبـخـشـی آدم مـهـربـونـه هـسـتـی امـا اگـه بـشـکـنـی و بـه دل


 بـگـیـری لـایـق ِ تـنـفـر 


مـیـشـی دنـیـای ِ ایـن روزای ِ امـثـال ِ مـاها ایـنـه که امـثـال ِ مـا


 وسـیـلـه ای


هستم



بـرای بـالـا رفـتـن ِ اعـتـمـاد بـه نـفـس ِ کــاذب ِ یـک عـده..!!

حآلِ دِلَــم خوبــــ اَستــــ
آرامـــــ ...

گوشـﮧ اےِ نِشـــستـﮧ و رویآهآیـَشـــ

رآ بـــﮧ خـآڪـــ مـےِسِــپآرَد...

آقای کافی نقل می کردند:
داشتم میرفتم قم، ماشین نبود، ماشین های شیراز رو سوار شدیم. یه خانمی هم جلوی ما نشسته بود،اون موقع هم که روسری سرشون نمی کردن!
هی دقیقه ای یکبار موهاشو تکون می داد و سرشو تکون می داد و موهاش می خورد تو صورت من. هی بلند می شد می شست، هی سر و صدا می کرد.
می خواست یه جوری جلب توجه عمومی کنه.
برگشت، یه مرتبه نگاه کرد به منو خانمم که کنار دست من نشسته (خب چادر سرش بود و پوشیه هم زده بود به صورتش)
گفت: آقا اون بقچه چیه گذاشتی کنارت؟
بردار یکی بشینه.
نگاه کردم دیدم به خانم ما میگه بقچه!
گفتم: این خانم ماست.
گفت: پس چرا اینطوری پیچیدیش؟
همه خندیدند.
گفتم: خدایا کمکمون کن نذار مضحکه اینا بشیم.
یهو یه چیزی به ذهنم رسید.
بلند گفتم: آقای راننده!
زد رو ترمز.
گفتم: این چیه بغل ماشینت؟
گفت: آقاجون، ماشینه!
ماشین هم ندیدی تو، آخوند؟!
گفتم: چرا؟! دیدم.
ولی این چیه روش کشیدن؟
گفت: چادره روش کشیدن دیگه!
گفتم: خب، چرا چادر روش کشیده؟
گفت: من باید تا شیراز گاز و ترمز کنم، چه می دونم!
چادر کشیدن کسی سیخونکش نکنن ،
انگولکش نکنن ،
خط نندازن روشو ...
گفتم: خب، چرا شما نمی کشی رو ماشینت؟
گفت: حاجی جون بشین تو رو قرآن.
این ماشین عمومیه!
کسی چادر روش نمی کشه!
اون خصوصیه روش چادر کشیدن!
"منم زدم رو شونه شوهر این زنه گفتم: این خصوصیه، ما روش چادر کشیدیم".



اگر قرار است برای چیزی زندگی خود را خرج کنیم ، بهتر آن است که آنرا خرج لطافت یک لبخند و یا نوازشی عاشقانه کنیم

زانوی غم بغل گرفته ای که چه ؟
بلند شو
بایست رو به روی آینه
و تکرار کن ;
دوستم ندارد ؟
خوب نداشته باشد !
دلتنگی هایم را نمی فهمد ؟
خوب نفهمد !
بغض هایم را شانه نیست ؟
خودم که هستم !
همه را می بیند الا من ؟
من که خودم را می بینم !
خودم و آن ها که دوستم دارند . . .
یکی از همان ها هم خدا ...
حالا بخند . . . بلندتر !
موهایت را شانه کن
برای خودت شیرینی بیاور
موسیقی دلخواهت را بگذار پخش شود . . .
بنشین کنار ایوان
بی خیال سرمای زمستان !
و هر که را دیدی در حال گذر
برایش دستی تکان بده . . .
حالا دیدی تا چه حد خوشبختی ؟
دوست داشتن
همین لحظه هایی ست
که هیچکس حالت را نمی فهمد ...
حتی او که
صاحب دوست داشتنت است ...
همین لحظه ای ست
که می فهمی گاهی
خدا چشمک می زند و می گوید ,
دیدی باز هم
شتابان رفتی و راه مرا گم کردی ؟

درد بدیه:(

میدونی درد چیه؟
درد اینکه جواب پیام ها تو نده اما تو وقتی نگاهت
به صفحه خالی گوشیت میوفته بگی حتما هنوز نخودتش

آینه هم شکایت دارد از من

روی خوش میخواهد....

آینه جان: ندارم....ندارم....ندارم!
-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-
آدم بعضی وقا باید به خودش یه سیلی بزنه

و بگه:

احمق نمیخوادت

انقد خودتو کوچیک نکن...!
-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-
دنیا رو بدون اون نمیخوام...
نفس کشیدن رو بدون اون نمیخوام...
مگه میشه با ی خاطره زندگی کرد...؟
مگه میشه بهش نرسی و...
پس عشق واقعی چی میشه...
آدم تو زندگی فقط میتونه یک نفر رو دوست داشته باشه...
فقط یک نفر..
-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-
روزی میــرسد …

بـــی هیــــچ خَبـــَـــری …

بــآ کولـــــه بــــآر تَنهـــآییـَم …

دَر جـــآده هــآی بـی انتهــــآی ایـن دنیــآی عَجیـــــب …

رآه خــــوآهم افتـــــآد …

مَـــن کـــه غَریبـــــم …

چـــه فَــــرقی دآرد کجـــــآی ایـــن دنیــــــآ بـآشــــم …

همــه جــــآی جهــــآن تنهـــــآیی بــــآ مَـــن است…
-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-
هر شب خوشبختیــــــــ♥ــــــــــ♥ــــــــت را آرزو میکنم ولـــــــ ـ ـ ـ ـی فقــــــــ♥ـــــــط خدا میداند . .. .. . . حسادت امانم را بریده ....♥
-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-

منم دلم میخاد یکیو اینجوری باشه برا خودم نه برا جسم و عکس و حرفام برا خود خودم که همه اینا تقدیمش کنم

چقدر دوست دارم که یکیو داشته باشم،

ماله خود خودم،

یکی که نگرانم باشه،

یکی که براش مهم باشم...

دلم یکی میخواد که وقتی بهش خوبی

میکنم فکر نکنه محتاجشم،

کسی که جواب محبتامو با محبت بده...

دلم کسی رو میخواد که بتونم بهش ببالم...

دلم کسی رو میخواد که جلو دیگران

با افتخار بگم این ماله منه،

این دنیای منه...

دلم این روزا یه مرهم،یه دوست داشتن

واقعی میخواد...

یکی که رفیق باشه،

یکی که دستاشو بگیرمو با

هم یه عالمه قدم بزنیم...

دلم یه دوست داشتن میخواد...

دوست داشتنی که این روزا

به این سادگی ها گیر نمیاد....

اگه اون روز که یادم افتادید نبودم حلالم کنید بخاطر همه اذیتام

یه وقتایی باید رفت…!
اونم با پای خودت…!
باید جاتُ تو زندگی بعضی ها خالی کنی…!
درسته تو شلوغیاشون متوجه نمیشن چی میشه…!
ولی بدون…
یه روزی…
یه جایی…
بد جوری یادت می افتن که دیگه خیلی دیر شده خیلی…


ﻣﻴﮕﻲ ﻣﻬﻢ ﻧﻴﺴﺖ ..... ﺍﻣﺎ ﻭﻗﺘﻲ ﺍﺳﻤﺸﻮ ﻣﻴﺸﻨﻮﻱ ... ﺩﺍﻍ ﺩﻟﺖ ﺗﺎﺯﻩ ﻣﻴﺸﻪ
ﻣﻴﮕﻲ ﻣﻬﻢ ﻧﻴﺴﺖ ..... ﺍﻣﺎ ﺗﺎ ﺑﻬﺶ ﻓﻜﺮﻣﻴﻜﻨﻲ ... ﺍﺷﻚ ﺗﻮﻱ ﭼﺸﻤﺎﺕ ﺟﻤﻊ ﻣﻴﺸﻪ
ﻣﻴﮕﻲ ﻣﻬﻢ ﻧﻴﺴﺖ ..... ﺍﻣﺎ ﺗﻮﯼ ﺗﻨﻬﺎﻳﻲ ﻫﺎﺕ ... ﻫﻤﺶ ﺑﺎﻫﺎﺵ ﺣﺮﻑ ﻣﻴﺰﻧﻲ
ﻣﻴﮕﻲ ﻣﻬﻢ ﻧﻴﺴﺖ ..... ﺍﻣﺎ ﺑﻌﻀﻲ ﻭﻗﺘﺎ ﺩﺳﺘﺖ ﻣﻴﺮﻩ ﺭﻭ ﺷﻤﺎﺭﺵ ... ﻛﻪ ﺯﻧﮓ ﺑﺰﻧﻲ؛ﻧﺰﻧﻲ؛ﺑﺰﻧﻲ؛
ﻣﻴﮕﻲ ﻣﻬﻢ ﻧﻴﺴﺖ ..... ﺍﻣﺎ ﺩﻟﺖ ﻣﻴﺨﻮﺍﺩ ﺑﺎﺯﻡ ﺑﻬﺶ ﻓﻜﺮ ﻛﻨﻲ
ﻣﻴﮕﻲ ﻣﻬﻢ ﻧﻴﺴﺖ ..... ﺍﻣﺎ ﺩﻟﺖ ﻭﺍﺳﻪ ﺻﺪﺍﺷﻮ ﺧﻨﺪﻩ ﻫﺎﺵ ﺗﻨﮓ ﺷﺪﻩ
ﻣﻴﮕﻲ ﻣﻬﻢ ﻧﻴﺴﺖ ..... ﺍﻣﺎ ﺷﺒﺎ ﺗﺎ ﺻﺒﺢ ﺧﻮﺍﺑﺖ ﻧﻤﻴﺒﺮﻩ ... ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺕ ﻣﻴﮕﻲ ﻳﻌﻨﻲ ﺩﺍﺭﻩ ﭼﻴﻜﺎﺭ ﻣﻴﻜﻨﻪ
ﻣﻴﮕﻲ ﻣﻬﻢ ﻧﻴﺴﺖ ..... ﺍﻣﺎ ﻣﻴﺪﻭﻧﻲ ﭼﻘﺪﺭ " ﻣﻬﻤﻪ "!... ﻣﻴﺪﻭﻧﻲ ﭼﻘﺪﺭ " ﺩﻭﺳﺶ ﺩﺍﺭﻱ "
ﻣﻴﮕﻲ ﻣﻬﻢ ﻧﻴﺴﺖ ..... ﺑﮕﻮ ﻣﻬﻤﻪ ... ﺍﻣﺎ ... ﺍﻭﻧﻲ ﻛﻪ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﺎﺷﻪ ﻧﻴﺴﺖ

دختــــر که باشی معنی یتیمی و بی مادری را میفهمی!
دختـــر که باشی زبر بودن دست پدرت و چین و چروک های پیشانی مادرت را درک میکنی...
دختــــر که باشی حسودی به دختری که غرق عشـــق است را درک میکنی!
دختــــر که باشی میفهمی به اختیار خودت گذشتن از عشقت چقدر طاقت فرساست!
دختــــر که باشی دنیای دختران را مسخره نمیکنی!
دختــــر که باشی بغل کردن عروسک کودکی هایت چه آرامشی دارد!
دختــــر که باشی میفهمی چه حس نابی است از وجودت وجودی ساخته شود!
دختــــر که باشی جیغ زایمان برایت گوشخراش نمیشود
چون پر از درد است اما با شنیدن گریه پاره ی تنت تبدیل به خنده میشود!
دختــــر مقامش با توئه مرد یکـــــی است ،
او را ضعیفه نگوییم ، ناقص العقل نخوانیم ،
او" ســــــــــــــاده" است " خنـــــــــــگ " نیســــــــــــــت. .

هـــــــــعی(ینی همینجور بودی برام؟)

دقت کن ....

کسی که روی تو غیرت نداره

روشنفکر نیست

تو براش مهم نیستی ....

هنوزم این پسرا پیدا میشه یا تو خیالاته ماهاس؟

پـســـــر ڪـہ כل مے بـنــכہ
פــســـوכ مـیـشـــہ
غـیــرتــے مـیـشـــہ
تــنــــכ مـیـشــــہ
פֿـشـלּ مـیـشــــہ
بـכ اפֿـلاق مـیـشــــہ
بـچـــہ مـیـشــــہ
گـیـــر مـیـــכہ
چـوלּ تـعـصـبـــــــ כارہ
چـوלּ مــَـرכہ
سـפֿــتــــــ تــر مـیـشـــہ از سـنـگــــــ
כلـش مـیـشـــہ כریــــــا
غـرورش مـیـشـــہ آسـمــوלּ
نــازڪـــ تــر مـیـشـــہ از گــُـل
פــسـش مـیـشـــہ פֿــورشـیـــــכ
مـیـجـنـگــــہ تــا بـــہ כسـتـــــ بـیـــارہ
امــا وقـتــے بـــہ כسـتـتـــــ اورכ
مـیـشـے نــامــوســش
ازش ثــروتــشـــو بـگـیـــــــر
ازش غــرورشــو بـگـیـــــــر
ازش هــوسـشــو بـگـیـــــــر
اصـلا هـمـــہ כنـیـــاشــو بـگـیـــــــر
امــا نــامـوسـشــو نـگـیـــر ڪـہ بـــہ פֿـاڪــ سـیــاہ مـیـشـیـنــــہ
بـے صــכا گـریـــــہ مــیــڪــنــــہ
آروܢܢ هـق هـق مــیــڪــنــــہ
جـورے ڪـہ فـقــط פֿــوכش و פֿــכآش مـیــشـنــوלּ
امــاלּ از روزے ڪـہ سـیــگــــــآرشــو بــآ گـریــــہ بــڪـشــــہ

سـلآمــتـــے هـمــــہ مــــــرכآآآآآآ
. . . . . . . . . . . . . . . .
مـــــرכآے عــآشــــــق
مـــــرכآے بـــآغـیــرتـــــــــ

نــَـر ڪـہ زیـــآכہ امــآ مــــــرכ ڪــمـــہ !!!
ღ سـلآمـتـیـشـــوלּ ღ

اینو مخصوص خودت گذاشتم حالم خوبه خوب(دیوغه)

نگران نباش ، حال من خوب است ، بزرگ شده ام
دیگر آنقدر کوچک نیستم که در دلتنگی هایم گم شوم
آموخته ام که این فاصله ی کوتاهِ بین لبخند و اشک نامش زندگیست
آموخته ام که دیگر دلم برای نبودنت تنگ نشود
راستی ، بهتر از قبل دروغ می گویم…
“حال من خوب است” ، خوبِ خوب…

ﺗَﻪ ﺍُﺗُﻮﺑﻮﺱ، ﺁﻥ ﺻَﻨﺪَﻟﯽ ﺁﺧَﺮ، ﮐِﻨﺎﺭِ ﺷﯿﺸﻪ
ﺑِﻬﺘَﺮﯾﻦ ﺟﺎﯼِ ﺩُﻧﯿﺎﺳﺖ
ﺑَﺮﺍﯼ ﺁﻧﮑﻪ ﻣُﭽﺎﻟﻪ ﺷَﻮﯼ ﺩَﺭ ﺧُﻮﺩَﺕ
ﺳَﺮَﺕ ﺭﺍ ﺑِﭽَﺴﺒﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺷﯿﺸﻪ ﻭ
ﺯُﻝ ﺑِﺰَﻧﯽ ﺑﻪ ﯾِﮏ ﺟﺎﯼِ ﺩﻭﺭ
ﻭ ﻓِﮑﺮ ﮐُﻨﯽ ﺑﻪ ﭼﯿﺰﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﯼ ...
ﻭ ﻓﮑﺮ ﮐﻨﯽ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮﺍﺗﯽ ﮐﻪ ﺁﺯﺍﺭَﺕ ﻣﯿﺪَﻫَﺪ ...
ﻭ ﮔﺎﻫﯽ ﭼِﺸﻤﻬﺎﯾَﺖ ﺧﯿﺲ ﺷَﻮﺩ، ﺍَﺯﺣُﻀُﻮﺭِ ﭘُﺮ ﺭَﻧﮓِ
ﯾِﮏ ﺧﯿﺎﻝ
ﻭ ﯾﺎﺩَﺕ ﺑِﺮَﻭَﺩ ﻣَﻘﺼَﺪَﺕ ﮐُﺠﺎﺳﺖ
ﻭ ﺩِﻟَﺖ ﺑِﺨﻮﺍﻫﺪ ﮐﻪ ﺩُﻧﯿﺎ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﮤ ﻫَﻤﯿﻦ ﮔﻮﺷﻪ ﯼ
ﺍُﺗﻮﺑﻮﺱ
ﮐُﻮﭼَﮏ ﺷَﻮَﺩ ... ﻭَ ﺩِﻧﺞ ﻭ ﺗَﻨﻬﺎ ...
ﻭ ﺁﻩ ﺑِﮑِﺸﯽ ﺍﺯ ﯾﺎﺩﺁﻭَﺭﯼ ﺣِﻤﺎﻗَﺖ ﻫﺎﯼِ ﻋﺎﺷِﻘﺎﻧﻪ ﺍﺕ ...
ﺷﯿﺸﻪ ﺑُﺨﺎﺭ ﺑِﮕﯿﺮَﺩ ﻭَ
ﺗﻮ ﺑﺎ ﺍَﻧﮕُﺸﺖ ﺑِﻨِﻮﯾﺴﯽ " ﺁﯾَﻨﺪﻩ "
ﻭ ﺩِﻟَﺖ ﺑِﮕﯿﺮَﺩ ﺍَﺯ ﺗَﺼَﻮﺭَﺵ ...
ﻭ ﺩﯾﮕﺮ ﭼِﺸﻤﻬﺎﯾَﺖ ﺭﺍ ﺑِﺒَﻨﺪﯼ
ﻭ ﺗﺎ ﺁﺧَﺮﯾﻦ ﺍﯾﺴﺘﮕﺎﻩ ﺩَﺭﺧُﻮﺩَﺕ ﮔِﺮﯾﻪ ﮐُﻨﯽ

روی دست زندانی خالکوبی شده بود :

" به سلامتی همه فروشنده ها "

پرسیدم :یعنی چه؟؟

گفت : رفیقم منو فروخت...!!

در مـن یک تیمارستان وجود دارد . .
یک تیمارستان با هفتاد تختخواب . .
هفتاد تختخواب با هفتاد دیوانه . . .
و سخت ترین کارِ دنیا را من میکنم، زمـانی که از من میپرسند: خوبی !؟
و من بــاید یک تیـمارستانِ هفـتــاد تختخوابی را آرام کنم
و بـا متـانت صادقانه ای بگویـم: " خوبــم "

دلم ﯾﮏ تصادف ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﺪ ، ﭘﺮ ﺳﺮﻭﺻﺪﺍ...ﻫﻤﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪﻫﻤﻪ ﻯ ﺁﻥ ﮐﺴﺎﻧﻰ ﮐﻪ ﺭﻓﺘﻨﻢ ﺭﺍ ﺁﺭﺯﻭ ﻣﯿﮑﺮﺩﻧﺪ!ﻭ ﮐﺎﺭ ﺍﺯ ﮐﺎﺭ ﺑﮕﺬﺭﺩ....!ﺁﺭﺯﻭ ﻫﺎﻯ ﻣﻦ ﮐﻪ ﺑﺮﺁﻭﺭﺩﻩ ﻧﺸﺪ!ﺷﺎﯾﺪ ﺑﺎ ﺭﻓﺘﻨﻢ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﻪ ﺁﺭﺯﻭﯾﺸﺎﻥ ﺑﺮﺳﻨﺪ!

دلــــــــــم گرفته از آدمایی که میگכּ دوست دارم

امـــــــــا معنیشـــــــــو نمیـــــــــدونכּ...

از آدمـــــــــایی کـــــــــه میخواכּ مـــــــــال اونـــــــــا باشی

امـــــــــا خودشـــــــــوכּ مـــــــــال تـــــــــو نیستـــــــــכּ...

از اونـــــــــایی که زیـــــــــر بـــــــــاروכּ برات میمیـــــــــرכּ
و...
وقتی آفتـــــــــاب میشـــــــــه همـــــــــه چیـــــــــز یـــــــــادشوכּ میـــــــــره