-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 20 مرداد 1393 23:52
دلم بی تو پر از بغض و درده . . . دلم عاشقی رو بی تو توبه کرده !
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 20 مرداد 1393 22:48
یک روز بعد از ظهر وقتی اسمیت داشت از سرکار به خانه باز میگشت، سر راه زن مسنی را دید که ماشینش خراب شده و ترسان در برف ایستاده. اسمیت از ماشین پیاده شد و خودش را معرفی کرد و گفت من آمدهام کمکتان کنم. زن گفت صدها ماشین از روبروی من رد شدند، اما کسی نایستاد، این واقعاً لطف شماست. وقتی اسمیت لاستیک را عوض کرد و درب...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 19 مرداد 1393 15:05
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 19 مرداد 1393 14:51
میــــــــدونم ؛ بــــــــرای من نیستــــــــی ! امــــــــا .... ! دلی کــــــــه تنگ باشــــــــه این حرفهــــــــا رو نمیفهمــــــــه ... ! بــــه خــــدا نمیفــــــهمه .... !
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 19 مرداد 1393 14:23
مردانگی ات را با شکستن دل دختری که دیوانه ی توست ثابت نکن مردانگی ات را... ... ... ... ... با غرور بی اندازه ات به دختری که عاشق توست ثابت نکن مردانگی را زمانی میتوانی نشان دهی که دختری با تمام تنهایی اش به تو تکیه کرده و با تکیه به غرور تو به قدرت تو در این دنیای پر از نامردی قدم بر میدارد..
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 19 مرداد 1393 14:04
حال آدم که دست خودش نیست.. عکسی میبیند٬ترانه ای می شنود٬ اصلا هیچی هم نشده یکهو دلش ریش می شود حالا بیا و درستش کن... آدم دلگیر منطق سرش نمی شود برای آنها که رفته اند٬آنهایی که نیستند دلتنگ می شود حتی برای آنها که هنوز نیامده اند دل که بلـــــــــــــرزد دیگر هیچ چیز سر جایش نیست هیـــــــــچ چیز...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 18 مرداد 1393 17:03
بگذار اعتراف کنم که بدجور دلم برایت تنگ شده فکر نکن بی وفا هستم ، دلم از سنگ نشده... اعتراف میکنم اینک در حسرت روزهای شیرین با تو بودنم باور نمیکنم اینک بی توام کاش میشد دوباره بیایی و یک لحظه دستهایم را بگیری کاش میشد دوباره بیایی و لحظه ای مرا ببینی تا دوباره به چشمهایت خیره شوم ، تا بر همه غم و غصه های بی تو بودن...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 11 مرداد 1393 17:48
ﺣﻮﺍﺳﺖ ﻫﺴﺖ ﺧﺪﺍ؟؟؟ ﻫﺮﻭﻗﺖ ﺻﺪﺍﯼ ﺷﮑﺴﺘﻦ ﺧﻮﺩﻣﻮ ﺷﻨﯿﺪﻡ .ﮔﻔﺘﻢ ﺑﺎﺷﻪ ﻣﻨﻢ ﺧﺪﺍﯾﯽ ﺩﺍﺭﻡ ... ﺣﻮﺍﺳﺖ ﻫﺴﺖ ﺧﺪﺍ؟؟؟ ﺍﺯ ﺑﭽﮕﯽ ﺗﺎﺍﻻﻥ ﻫﺮﻭﻗﺖ ﺯﻣﯿﻦ ﺧﻮﺭﺩﻡ ﻭ ﺑﻪ ﺳﺨﺘﯽ ﭘﺎﺷﺪﻡ , ﯾﻪ ﺟﻤﻠﻪ ﺷﻨﯿﺪﻡ ﮐﻪ ... " ﻏﺼﻪ ﻧﺨﻮﺭ ﺧﺪﺍﺑﺰﺭﮔﻪ" ﺣﻮﺍﺳﺖ ﻫﺴﺖ ﺧﺪﺍ؟؟؟ ﺣﻮﺍﺳﺖ ﻫﺴﺖ ﻫﺮﺭﻭﺯ ﺑﺎﻫﺎﺕ ﺩﺭﺩﻭﺩﻝ ﻣﯿﮑﻨﻢ؟؟؟ ﺣﻮﺍﺳﺖ ﻫﺴﺖ ﻏﺼﻪ ﻫﺎﻡ ﺩﺍﺭﻩ ﺳﻨﮕﯿﻨﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﻪ؟؟؟ ﺣﻮﺍﺳﺖ ﻫﺴﺖ ﺧﯿﻠﯽ ﻭﻗﺘﻪ ﭼﺸﺎﻡ...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 11 مرداد 1393 17:47
وقتی که میگـــــــی دیگه برای همیـــــشه فراموشــش کردی و هیچ احتــیاجی بهـــش نداری و تمام بد و بیـــراهه های دنیا رو نصیـــبش میکنی دقیقا همـــون زمانیه که بیشتر از همیشه دلت براشــ تنگ شده...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 11 مرداد 1393 17:43
اَگــــَر میدآنی دَر دُنیـآ کــَسی هست که بـآ دیدَنــَش.. . رَنگ رُخســآرَت تغیـــیر میکنــَد، و صــِدای قــَلبـَت اَبرویــَت رابه تــآراج میبــَرد،. مــهـم نیــست که او مـآل تــو بــآشــَد… مــهــِم این است که فـــَقــَط بــــآشـَد، زِندگی کــُند، لــِذَت ببرَد….. و نــَفــَس بـــکشـد..
-
دلمـ خیلیـ گـــرفتهـ
جمعه 10 مرداد 1393 00:06
زندگی ارزش اشک ـهای تو ـرو نداره ـسَخت نگیر ـمیگذره خدا که باشه انگاری ـهمه چی ردیفهـ
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 9 مرداد 1393 23:39
عاشقانه ای کوتاه... روزی که دختر کوچولوم بیاد پیشم و بهم بگه آقای محترم به خانومت یه چیزی بگو دیوونم کرده.. اونوقت عشقم زیر چشمی هواسش به ما باشه ... منم به دخترم بگم: پس من چی بگم بابایی که یه عمــــری دیوونشم ... ^_^
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 8 مرداد 1393 15:49
مے دونے بعضے روزآ دیگـﮧ نـﮧ خآطــــره نـﮧ بـــــغض نـﮧ اَشکـــــــــــــ هیچ کدوم دردے اَزت دوآ نمے کنـﮧ... مے شینے و زل مے زنے یـﮧ گوشـﮧ زآنو هاتو بغـــــــــل مے کنے و بآ خودت میگے دیگــــــــــــــﮧ زورمـــــــــــــ نمے رســــــــــــﮧ.....!!
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 7 مرداد 1393 15:13
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 6 مرداد 1393 16:06
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 6 مرداد 1393 14:16
می بوسمـــت زیرِ آوای اذان به حـــکمِ "حــی علـــی خیـــر العمــل"
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 6 مرداد 1393 13:53
ﻏﯿﺮﺕ ﭘﺴﺮ ﺑﭽﻪ 4 ﺳﺎﻟﻪ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ . . . ﭘﺴﺮ ﺑﭽﻪ ﺍﯼ 4 ﺳﺍﻟﻪ ﮐﻪ ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﮐﻪ ﮐﺎﺭﺧﯿﻠﯽ ﺑﺪﯼ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﻣﺎﻣﺎﻧﺶ ﺩﻧﺒﺎﻟﺶ ﺩﻭﯾﺪ ﺗﺎﺑﯿﺮﻭﻥ ﺣﯿﺎﻁ ﭘﺴﺮﮎ ﻫﻤﻮﻥ ﺟﻠﻮﯼ ﺩﺭ ﻭﺍﯾﺴﺘﺎﺩ ﻭ ﺟﻠﻮﺗﺮ ﻧﺮﻓﺖ ﻣﺎﻣﺎﻧﺶ ﻫﻢ ﮐﺘﮑﺶ ﺯﺩ .. ﺑﻌﺪ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﺗﻮﺧﻮﻧﻪ ﺑﺎ ﭼﺸﻤﺎﯼ ﭘﺮ ﺍﺷﮑﺶ ﺑﻪ ﻣﺎﻣﺎﻧﺶ ﮔﻔﺖ : ﻓﮑﺮ ﻧﮑﻦ ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﺴﺘﻢ ﻓﺮﺍﺭﮐﻨﻤﺎ .. ﺗﻮﭼﺎﺩﺭ ﺳﺮﺕ ﻧﺒﻮﺩ
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 6 مرداد 1393 13:46
با خـــــــدایت حـرف بزن بخنـد درد و دل کن اشک بریز برایش ناز کن خــــــــدا، خریدار بنده اش هســـــت هر جـور کـــه بیــــایی دوستــــــــــت دارد...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 5 مرداد 1393 13:21
دیگر به همه چیز شکـــ کرده امـــ می گویند آب نطلبیده مُـــــراد است هر چه بالا پایین می کنم نمی فهمم اینـــ چشمانم پس کـــِـــی مراد می گیرند ؟
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 4 مرداد 1393 15:31
بـــا خــودم قـهــرم ! قـــول داده بــود تـــو را فـــَرامــوش کــند . . . امــــا دیــشب دیـــدم . . . بــا خیــال تــو صحــبت مــی کرد
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 4 مرداد 1393 15:07
مـادر بزرگـم رفتـــه تمـــوم دنــدان هاشـــو کشیـــــــــده بجــز یکـــی شــو : میــگم : چرا ایــن یــه دونــه رو نکشیـــــدی ؟؟؟! . . میــگه : میخـــوام بــا اون ؛ چــادرمــو بگیــــرم سلامتی همهء مادربزرگا
-
درد و دل
پنجشنبه 2 مرداد 1393 15:38
حـــــــالم گرفته س حسابی دلم بــــارون میخاد ی گریه طولانی و اروم کننده خــــــــدایا میشنوی صدامو؟؟؟؟؟ کمکم کن میشنوی کمک میخام ازت بخاطر من یکی دیگه ناراحته بخاطره من نتونس جلو خودشو بگیره بخاطره من الان داغونه بخاطره حرفای من الان باید کفاره کاری که نمیخاست رو بده. خدایا خدایا خدایا ارومش کن نزار جذاب وجدان کاری...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 26 تیر 1393 16:45
وقتی دیدی کسی مث نوک پرگار همه جوره پات وایساده دورش نزن دورش بگرد
-
دوستت دارم
چهارشنبه 25 تیر 1393 17:16
وقتی 15 سالت بود و من بهت گفتم که دوستت دارم صورتت از شرم قرمز شد و سرت رو به زیر انداختی و لبخند زدی وقتی که 20 سالت بود و من بهت گفتم که دوستت دارم سرت رو روی شونه هام گذاشتی و دستم رو تو دستات گرفتی انگار از این که منو از دست بدی وحشت داشتی! وقتی که 25 سالت بود و من بهت گفتم که دوستت دارم صبحانه مو آماده کردی و...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 25 تیر 1393 16:37
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 25 تیر 1393 00:06
نگذار زخمهایت، تو را به کسی که نیستی، تبدیل کند...!
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 25 تیر 1393 00:01
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 24 تیر 1393 23:55
عشق یعنی... حتی اگه... بدونی نمیخوادت!! بدونی نمیشه!!! ... اما نتونی ترکش کنی! نه خودشو ... نه فکرشو ...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 14 تیر 1393 15:56
خسرو شکیبایی : مردم منو می دیدن میگفتن مخش تکون خورده . ولی من به مامانم می گفتم من دلم تکون خورده نه مخم . مادرم می گفت گور بابای مخ تو دلت قد صدتا مخ می ارزه ، به خدا گفت ، به همین زمین قسم گفت ... اندیشه فولادوند : مادرت نپرسید عاشق کی شدی ؟ نپرسید اسمش چیه ؟ خسرو شکیبایی : مادرا که از آدم چیزی نمی پرسن . همه چیو...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 10 تیر 1393 15:07
گاهی وقتها دلت میخواهد با یکی مهربان باشی، دوستش بداری و برایش چای بریزی. گاهی وقتها، دلت میخواهد یکی را صدا کنی، بگویی سلام، می آیی قدم بزنیم؟! گاهی وقتها دلت میخواهد یکی را ببینی، شب بروی خانه بنشینی، فکر کنی و کمی برایش بنویسی. گاهی وقتها، آدم چه چیزهایِ سادهای را ندارد