-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 20 شهریور 1393 14:26
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 19 شهریور 1393 01:55
میبخشمت به اون کسی که میپرستی میدمت میرم با این که مهربون ندیدمت با این که میکشه منو ندیدنت ........ میبخشمت تورو با بغض و گریه ساده میکنم تو یادگاریات خلاصه میکنم میرم که با خیالت عاشقی کنم .............
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 19 شهریور 1393 01:46
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 18 شهریور 1393 14:30
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 17 شهریور 1393 00:26
به یادتم تا روزی که تابوتم همچون قایقی روان بر دوش مردم باشد و آهسته زیر لب بگویی: یادش بخیر... دوستم داشت...!
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 15 شهریور 1393 00:36
اینو تو ی وبلاگ دیدم دلم چجوری شد | | | /\ سلام عشقم خوبی!؟ مرسی از اینکه اومدی دیدنم عشقم قول بده زود به زود بیای دیدنم باشه!؟ وایسا ببینم چرا چشمات خیسه!؟ داری گریه میکنی!؟ تو چند وقتی که با هم بودیم گریت رو ندیده بودم عشقم نکنه دلت واسه من تنگ شده نه!؟ راستش منم دلم واست خیلی تنگ شده چرا داری گریه میکنی!؟ بس کن...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 15 شهریور 1393 00:14
شرمندتم عزیزدلم نتونسم نزارمش این پستو بسلامتی روزی که "مادرم" بیاد رو قبرم شمع روشن کنه وبگه: "دخترم" تولدته نمیخوای شمعای تولدتو "فوت" کنی؟؟؟؟؟؟؟ --------------------------------------- میرسد روزی که هرگز در دسترس نخواهم بود... خاک انتن نمیدهد که نمیدهد
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 14 شهریور 1393 14:19
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 14 شهریور 1393 14:01
من ازتو معذرت میخام اگه ازم بدی دیدی من از تو معذرت میخام که باز چشماتو تر کردم من از تو معذرت میخام که دیگه برنمیگردم
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 13 شهریور 1393 22:56
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 13 شهریور 1393 14:46
تـــابـــــ تـــابـــــ عـبــاســے یــــاכش بـــפֿـــیــــــر اوלּ بــــازے هـــر بـــار قــســـܢܢ مــیــــכاכܢܢ פֿــــــכا مــنـــــو نــنـــכازے امـــــا פــــالا تـــابـــــ تـــابـــــ عـبـــاســے פֿــــــכا פֿــسـتــــܢܢ از بــــازے כنــیـــا چـقــــכ تــابــــܢܢ כاכ ڪـاشـڪــے مــنـــو بــنـــכازے
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 12 شهریور 1393 14:35
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 11 شهریور 1393 23:04
بسلامتی مردی که به زنش میگه: سرتو رو بالشت نزار به غیرت سینم برمیخوره...! ................................................................ ツحس خوب یعنیツ داد بزنی : بوس میخوااااااام بگه : نمییییدم بگی : غلط کردی مگ دست تو ... زود بوس !!!! بگه : نمیخوام لب خودمه بوس نمیدم بگی : عشششقم !!!!! بگه : نه یکم با حالت...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 7 شهریور 1393 14:54
◀ آدم حق داره گاهی کم بیاره▶ اما حق نداره برای کسی که دوسش داره کم بزاره !
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 6 شهریور 1393 00:41
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 6 شهریور 1393 00:31
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 6 شهریور 1393 00:29
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 6 شهریور 1393 00:25
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 6 شهریور 1393 00:22
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 6 شهریور 1393 00:18
گفــــــــــتم دوستت دارم گفت چند تا؟؟؟؟؟ دستامو بالا اوردم و همه ی انگشتامو نشونش دادم اما اون به کف دستم که خالی بود نگاه کرد
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 5 شهریور 1393 22:41
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 3 شهریور 1393 22:39
لیلی زیر درخت انار نشست. درخت انار عاشق شد.گل داد سرخ سرخ. گلها انار شد داغ داغ.هر اناری هزار تا دانه داشت. دانه ها عاشق بودند.دانه ها توی انار جا نمی شدند. انار کوچک بود.دانه ها ترکیدند.انار ترک برداشت. خون انار روی دست لیلی چکید. لیلی انار ترک خورده را از شاخه چید.مجنون به لیلی اش رسید. خدا گفت : راز رسیدن فقط همین...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 2 شهریور 1393 22:44
باز باران بی ترانه ..می خورد بر بام خانه.. خانه ام کو؟ خانه ات کو؟ آن دل دیوانه ات کو؟ روزهای کودکی کو؟ فصل خوب سادگی کو؟ ... ... یادت آید روز باران گردش یک روز دیرین؟ پس چه شد دیگر? کجا رفت؟ خاطرات خوب و رنگین در پس آن کوی بن بست در دل تو? آرزو هست؟ کودک خوشحال دیروز غرق در غمهای امروز یاد باران رفته از یاد ، آرزوها...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 1 شهریور 1393 14:30
سلامتیه دختری که شب عروسی عشقش رفت دم درتالار نشست اماعروسی روبهم نریخت صبرکردتا"داماد"بیادبیرون "داماد"اومد...همه بهش هدیه میدادن دختر هم رفت هدیشوداد "داماد "گفت این چیه؟؟؟؟ دختر گفت: "این همون قرآنیه که بهش قسم خوردی مال من باشی..."
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 1 شهریور 1393 14:22
یه روز میشه زنگ میزنن بهت... یه روز میشه زنگ میزنن بهت... داد میزنی:خفه شین...درووووغ نگین..!!! میای میبینی شلوغه...همه مشکی پوشیدن... دارن گریه میکنن..چی شده؟؟؟ میگن:یه دختره مرده..دارن غسلش میدن!! باورت نشده نه؟؟!! زوده برای باور کردن..همه بلند شدن...انگاری دارن میارنش... همه داد میزنن...باورت نشده... میگی:نه!!!این...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 1 شهریور 1393 14:01
به خوابم بیا که بیداریام هیچ تعبیر خوبی ندارد بجز حسّ رفتن...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 1 شهریور 1393 14:00
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 1 شهریور 1393 00:27
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 30 مرداد 1393 00:22
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 24 مرداد 1393 16:40
کنارخیابان ایستاده بودم باخودم به مدل های ماشین هاوگرفتاریام فکرمیکردم. امبولانسی ازکنارم ردشد که روش نوشته بود فکرش رانکن اخرش مسافرخودمی.......